_به نام آرام دلها
به که گویم غم این غصه ی ویرانی خویش
غم شب های سکوت و دل بارانی خویش
گله از هیچ ندارم نکنم شکوه از او
که شدم بنده پا بسته و سودایی خویش
به کدامین گنه این گونه مجازات شدم
همه دم سوزم و نالم ز پشیمانی خویش
من از این پس شده ام راوی گوی همه
غزل چشم تو قصه نادانی خویش!!!
آرام نوشت1:»انگار بعضی شعرا رو شاعر به زبان حال تو سروده!!
آرام نوشت2:»بعضی حرفا رو نمیشه گفت...باید خورد!!
ولی بعضی حرفا رو...نه میشه گفت! نه میشه خورد!
میمونه سر-دل !! میشه بغض...میشه سکوت...
میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چ مرگته!!!
آرام نوشت3:» راست میگن همه حرفات دروغه...؟؟؟!!!
آرام نوشت4:» آهای فلانی این پست و گذاشتم تا اگه ی روزی رهگذر کوچه پس کوچه های خاکی دلم شدی...بفهمی روزه سکوت گرفتمو هیچی نمیگم!!
آرام نوشت5:» آهنگ وبمو تقدیم میکنم به تو...به تویی که واست روزه سکوت گرفتم!!! تا بفهمی و حالمو درک کنی....!!!
آرام نوشت6:»بازم داستان همیشگی حال من خوبه اما تو باور نکن...!!!
.: Weblog Themes By Pichak :.