سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 95/5/9 | 12:26 عصر | نویسنده : فاطمه نوریان | نظر

به نام خدا

امروز جمعه 10 اردیبهشت 1395

من فاطمه دانشجوی ترم 7 فیزیک هسته ای دانشگاه سمنان

درحالی مینویسم که اهنگ های موردعلاقه دوستم که بهم داده رو پلی کردم...

اردیبهشت....

هوا یخورده گرم شده...

خداروشکر حالم خوبه ، فقط دوری از خانواده یخورده سخته 

غربت تنها چیزی که داره اینه که حتی  به زمین و زمان هم وابسته میشی...

اینجا دوستای خوبی دارم 

دوست هرچقدر هم خوب باشه باید سعی کنی رو پاهای خودت بایستی ...

تو این مدت چیزای زیادی یاد گرفتم 

از زندگی اجتماعی در خوابگاه و آشپزی کردن و تنهایی خرید کردن تا زندگی در شرایط سخت...!!

اینروزا دغدغه فکری زیاد دارم که نمیدونم چطوری حلش کنم سوال های زیادی تو ذهنم دارم

نمیشه اینا رو با هرکسی درمیون گذاشت 

یه مدت تصمیم گرفتم که تو اینستا بنویسم ولی نه اصلن بهم نمیچسبید خیلیا اونجا حرفامو میخوندن ک دوست نداشتم

خاصیت اینجا اینه که دنجه واسه خودت مینویسی و یه سری دوستایی که واقعن بهترینن ...

خدارو بابت داشتنشون شکر میکنم

خیلی وقتها دلم حرف میخواد یه گپ دوستانه میخواد که تو دنیای بیرون نمیشه واسه کسی حرف زد

هرکسی حوصله شنیدن حرفاتو نداره 

حتی اگه حوصله کرد و حرفاتو شنید میخواد قضاوت کنه،میخواد نصیحت کنه!

گاهی وقتا دلت میخواد فقط بگی...

و پشت حرفات بگی هی هیس هیچی نگو فقظ بشنو

اینروزا آرزوهایی در سرم دارم که امیدوارم اگه خدا بخواد بهشون برسم

فکر اینکه قراره آینده چطوری رقم بخوره اذیتم میکنه.

دعا کنید

برای هم...

ممنون

«دل پیش تو و دیده به جای دگرستم

تا خصم نداند که تو را می نگرستم»

سعدی

 



تاریخ : جمعه 95/2/10 | 8:50 عصر | نویسنده : فاطمه نوریان | نظر
...
امروز ینی 4 شهریور 1394
روز میلاد با سعادت آقا امام رضا بهانه ای شد تا با بچه ها تصمیم بگیریم ک وب هامون رو بعد مدت ها آپ کنیم.
از صبح به این فکر بودم که چی بنویسم ، اصلن حتی حسش نبود که بخوام شروع به نوشتن کنم خواستم فقط در حد یه جمله تبریک بگم ولی حیفم اومد...
همیشه روز میلاد امام رضا برام روز خاصی بوده، روز میلاد ک میرسه منتظر میشم تا اقا بهم عیدی بده...
ما ایرانیا که میزبان امام هشتم هستیم، دلخوشیم به اینکه بریم پابوس امام رضا تو صحن حرمش با خودش خلوت کنیم یه دل سیر گریه کنیم..
امروز من اونجا نیستم ولی دلم اونجاست...
کلی حرفا دارم که منتظرم اقا بطلبه تا درد و دل هام رو براش بگم.
این روزا حس متفاوتی از زندگیم دارم، حسی که بعضی وقتا آزارم میده و بعضی وقتها خوشحالم که درکم از زندگی بیشتر شده!
من یک آدم فوق احساسی
الان بی تفاوت به عشق شدم.
خوشحالم ک یه اتفاقاتی تو زندگیم به خیر گذشت...
و آشنا شدن با بچه های خوب نوشتجات خاطره تلخی رو رقم نزد.
همین ...
تمام حرفام همین بود.
در اخر دعا میکنم برای همه که زندگی شون پر از آرامش، سلامتی و خوشبختی باشه.
برای دوست خوبمم که مادرشون عمل دارن دعا کنید.
ممنونمتبسم
عیدتون مبارکگل تقدیم شما

میلاد امام رضا



تاریخ : چهارشنبه 94/6/4 | 2:31 عصر | نویسنده : فاطمه نوریان | نظر
مطالب قدیمی تر

  • paper | فروش بک لینک | بک لینک