• وبلاگ : آرام دلـهــا
  • يادداشت : اگه حوصله شنيدن حرفاي تلخم رو نداري....خب نخون
  • نظرات : 2 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    چقدر طولاني
    پاسخ

    عنوان پست بخون بعد کامنت بذار
    + جواد 
    سلام فاطي جون كدوم فاطي هستي ؟ ek2 اگه خودتي بهم بگو
    + فاطمه اعتمادي 
    سلام فاطمه جونم خوبي دلم برات يه ذره شده به قران
    نمي دونم چپي بگم اگکه چيزي بگم شايد برات تکراري ويا حتي ازار دهنده باشه فقط بگم صادقانه چه بخواي چه نخواي تو قلب من هستي رسما نمي دونم بازم تا چه حد حرفمو باور کردي حداقال اميدوارم لياقت اين رو داشته باشم که برا حال دلت سر نماز دعا کنم

    اليس الله ب کاف عبده
    ياعلي
    + ساغر 

    سلام [لبخند]
    + کوثر 

    سلام خوبي فاطمه جون!

    چرااينقد تلخخخخخخخخخ نکن اينکاراروباخودت

    خودتوسرگرم کن!

    راستي دلمون بسي برايتان تنگيد شما که قهرکردي گفتم خودم بيام سربزنم!

    + معجزه ي ليلا 
    بعضي ا وخ ندارن اصن؟
    + زهرا.ح 
    سلام فاطي جونم.چطوري؟
    آپم.حتما بيااااااااا
    منتظرتم آجي
    + ليلا 
    سلام چون خواهر نداري فک ميکني اگه خواهر داشتي ميتونستي همه ي حرفاي دلتو بهش بگي ولي اصن اينطور ي نيست خيلي حرفا هست ک نميتوني بگي براي هيچ کس فقط خداست ک ادم ميتونه همه ي حرفاي دلشو بهش بگه
    باورت ميشه خيلي ها هستن ک حرف دلشون رو تو وب شون هم نميتونن بگن حالا خوبه تو مينويسي بعضياشو حضرت علي ع کسي بودک اين
    همه ادم دور وبرش بودن ولي بازحرفاي دلشو وگريه هاشو توچاه مي برد



    يه حرفي هست که ميگه اين نيز بگذرد
    دلم را سپردم به بنگاه دنيا
    و هي آگهي دادم اينجا و آنجا
    و هر روز براي دلم مشتري آمد و رفت
    و هي اين و آن سرسري آمد و رفت
    ولي هيچکس واقعاً اتاق دلم را تماشا نکرد
    دلم قفل بود، هيچکس قفل قلب مرا وانکرد
    يکي گفت: چرا اين اتاق پر از دود و آه است
    يکي گفت: چه ديوارهايش سياه است
    يکي گفت: چرا نور اينجا کم است
    و آن ديگري گفت: و انگار هر آجرش از غم و غصه و ماتم است!
    و رفتند و بعدش دلم ماند بي مشتري
    و من تازه آنوقت گفتم:
    خدايا! تو قلب مرا ميخري؟
    و فرداي آن روز خدا آمد و توي قلبم نشست
    و در را به روي همه پشت خود بست
    و من روي آن در نوشتم: ببخشيد! ديگر براي شما جا نداريم، از اين پس به جز او کسي را نداريم...
    "عرفان نظرآهاري"

    سلام خانم مهندس!!دلتو بده دستِ خدا،بندشو ميخواي چيکار!!!
    راستي منم خواهر ندارم!!!:-)
    موفق باشي...
    زهرام گفت من هميشه اعتقاد بهترين انتقامي ک ميشه از زندگي گرفت لبخنده!
    اوهوم ولي هميشه نميشه زد ب بي خيالي!
    منم نه داداش دارم نه آبجي!نه ي دوستٍ واقعيٍ خوب کٍ بشه باش حرف زد!درد و دل کرد.منم تو وبم ي چيزايي از زندگيم ميگم خيلي اوقاات از جاهاي تلخش بيشتر تا شيرين!من نميدونم واقعن تو زندگيت چي ميگذره ولي زندگيه من ک ي جوريه ک داره از هم مي پاشه ولي من اميدوارم !اميدوارم ب آينده اي روشن ب روزهاي خوب!تو خودت19 سالته و بزرگتر از منٍ 16 ساله اي!ولي بالخره شايد ي چيزايي هست ک آدم يادش ميره بقيه يادش بيارن ي تلنگره!ديشب ي پست گذاشتم فيس نميدونم خوندي يا نه در موردٍ دلداري دادن بود.من نميخووام همدردي کنم ,همدلي ميکنم ک بهتر باشه!با اينکه شايد ب عنوانٍ يک دوست منو نشناسي!ولي خب!در موردٍ وبتم اصن خسته نشديم از دير آپ کردنات اگٍ موقعيتشو داشتي مطمئنن ميومدي.هوم؟
    من تقريبن هر هفته سر ميزدم با اينکه آپي نبود ولي خب ميديدم ک چٍ خبره!بخاطرٍ اين حسٍ خوبي کٍ بت دارم!
    نميدونم واقعن چي بگم.ولي از صميم قلبم فقط واست آرزو ميکنم ک بهترين ها واست رقم بخوره!اين 1 آرزو واسه خودش خيليه!نه؟
    توکلت فقط ب خدا باشه!و ب چيزاي خوب خوب فک کن آبجي!

    سلام فاطمه جون.چطوري؟
    نميدونم چي بگم والا...نميدونم چطوري آرومت كنم...نميدونم چيكاركنم كه ناراحت نباشي...اصلا در عمرم همچين كاري رو هيچوقت درست وحسابي انجام ندادم.
    راست ميگي.آدم هميشه به يه دوست نياز داره،دوست واقعي...
    دوستي كه غمت غمش باشه وشاديت شاديش.
    ولي هميشه آدم تنها نميمونه ها،موقتي ه اينا...يه دوره اي هست كه كه هيچكي اطراف آدم نيست حتي اونايي كه لاف دوستي ميزدن و ميگفتن جونمو برات ميدم.ولي بعدش يه كسايي ميان درو و برتو ميگيرن كه همه اون تلخي ها يادت ميره...
    من خيلي خيلي كوچيكتر از اينم كه بخوام نصيحتت كنم.ولي كسايي كه دلتو شكوندن وبي رحمي كردن باهات بسپارشون به خدا...اگه كه
    حق باشه چوب خدا صدا نداره!
    حالا دوست دارم يه كم بخندي آجي...بخند ديگه،بخند...يه كم بيشتر...بيشتر...آهان حالا شده...آفرين گلم.
    اووووو...چقدر زياد نوشتم...شبيه اين روانشناسا شدم...
    اميدوارم حرفمو گوش كني و شاد باشي.
    راستي ليلا ميگه بهترين انتقامي كه ميشه از روزگار گرفت لبخنده پس بخند آجي.
    سلام فاطمه جون
    ميدوني اين خسته شدنها اين دردا واسه همه س واس من بهار بوده و هنوزم هست. حتي اگه خواهري بود بازم تنهايي بود تنهايي بخشي از زندگيه تا وقتي که باورش نکني اذيتي.هيچ چيزم جز خدا مرهمش نيست.نه دوست نه خواهر نه مادر نه شوهر.
    ي بار فک کنم بهت گفتم سخت بگيري به خودت سخت ميگذره پس بي خيال!
    ب فکر دردادماي بزرگ باش تا از درد خودت بگي خدا روشکر که دردم اينه.
    اون بالايي هواي همه رو داره. ب مو ميرسونه ولي پاره نميکنه ب شرط اميد.
    ا