فاطمه جون ايشالا فردا بعد از خوشا شيراز ميام برات کامنت ميذارم...شرمنده امشب مهمون داشتيم مسيجت رو ساعت يک شب ديدم

شبت بخير عزيزم

اينجا زلزله اومده فاطمه

اينجا يني تو وبت

ببخش چن وقتي هي بودم هي يه مدت نبودم بايد با موبايل بيام حسابي بخونم البته يه چند تايي از بستاتو خوندم ولي انگار حسسسسابي فعال بودياااااااااااااااا ابجي

اين بي ادبا روهم ول کن ازشون ادب بياموز

برامم رعا کن از اول هفته ديگه امتحانام شروع ميشه هيچي نخوندم هيچي

راستي

يک اتفاق ساده ، ولي ماندگار شد
وقتي که چـــشم مــن به نـــگاهــــت دچـــــار شد ...

لب را گشودي و دلم آغوش باز کرد
خـــنديدي و جهان ، همه باغ انــــار شد

از گيسوان مست تـــــــو عطر جنون چکيد
با هر نسيم ، هستيٍ من بيقرار شد

پاييز فصل خاطره هاي قشنگ ماست
هر وقت حرف غنچه لبت زد ، بـــــــــهار شد

بانوي ماه ! هر غــــــزل آغوش تشنه ايست
شعري که وزن و قافيه اش داغدار شد

آواره بود ... تا به نگاهت قدم گذاشت
در شــهـــر چـــــــــشم هاي تـــــو ، دل ماندگار شد ...

آآآآآآآآآآآآآپــــــــــــــــــــــــــــــــم[گل]

سلام گلم شرمننده اس ندادم شارز نداشتم

اره بي کارم فقط فردا وپس فردا امتحان دارم خلاص ميشم حالا بازم فردا اس ميدم ياعلي

سلام فاطمه جان خوبي؟

خيلي اسمت رو توي وبلاگ خانم فتحي و آقاي جوادزاده ديدم!

گفتم بيام بهت سر بزنم!

ممنون كه گفتي ولي الان وقت ندارم بعدا امتحانش ميكنم راستي سلام

خدافس

جمعي شنونده اند و گوينده خداست
يک عده کرند و کور و بيننده خداست
در کار فرستنده حق عيبي نيست
هر عيب و نقيصه اي ز گيرنده ماست

فاطمه نيستي يعني كسي نيست