• وبلاگ : آرام دلـهــا
  • يادداشت : جعبه اي از لبخند
  • نظرات : 16 خصوصي ، 57 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محدثه آقائي 
    آره بخداااا....آخرش اخراج ميشم!!
    من اصن نميتونم تحملش کنمخيلي روو مُخمه
    يه زبون نفهميه ک...استغفرالله....
    من ميخواستم برم يه مدرسه ديگه....بخاطردبير ديفرانسيلمون ک حسابان پارسالمون بود،موندم اينجا....شونصدبارهم ازشون پرسيدم ميمونه يانه!!
    اين آخريا هم يه بارباهمين ناظم زبون نفهمه کم مونده بود دعوام بشهاونم گفت ک ميمونه....
    ولي امروز فهميدم ک رفته
    دلم ميخواد اين ناظم دروغگورو له کنم
    بدون اون درس خوندن خيلي سخته
    نميدونم بهش اس بدم يانه....شايد عصباني بشه!!خب بشه...اگرقراره ک ديگه نياد،اشکالي نداره.اگرم قراره بياد،وقتي اومد يه جايي خودمو قايم ميکنم ک دعوام نکنه
    خداياااااااااااخواهش ميکنم نرفته باشه....بي اون سخته
    پاسخ

    به جووووون خودم تو همزاد مني!!!! :دي .... اي جووووونم تو هم با ناظم مشکل داري!!! ههه ههه....آخي خو با اين دبيره برو کلاس خصوصي :دي.... اوخي بدون اون زندگي محاله محاله محاله....برات آرزوي موفقيت ميکنم با دبير جديدتون!:دي هههه..هههه...