سلام فاطمه جون....خوشحالم از اينکه بالاخره تصميم گرفتي راه درست رو انتحاب کني...از خدا بخواه خودش کمکت ميکنه....شايد من اونقدر پخته و باتجربه نشدم که بتونم کمکت کنم.....
ولي از يه حرفت ناراحت شدم....چرا گفتي يکي نيست که درد و دلت رو براش بگي؟؟؟ پس من بوقم :)......نميدونم چه فکري در مورد من ميکني ولي بدون هيچ کس از دوستي با من پشيمون نشده(شکلک تعريف از خود) :)
هميشه از اينکه ديگران بهم اعتماد کردن و راز دلشون رو بهم گفتن خوشحالم....چه توي فاميل چه توي دوستام هر کس احساس کرده نميدونه حرف دلش رو به کي بزنه اومده پيش من......خداروشکر ميکنم از اين بابت.....
خلاصه خواهر هر کاري داشتي...درد و دل خواستي بکني يا هر چيزي ميتوني روي کمک من حساب بکني :)
قربونت برم.....فداي دوست خشکلم که خيلي هم دلم براش تنگ شده...
با زن داداشم رفتيم ستاره ذرت مکزيکي خورديم همونجايي که با هم رفته بوديم...همش يادت ميکردم :)
به مامانت اينا خيلي خيلي سلام منو برسون
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس