• وبلاگ : آرام دلـهــا
  • يادداشت : برداشت آزاد...
  • نظرات : 10 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ياسي 

    سلام ابجي کوچيکه ...چند بار وبت اومدم فقط کامنت نذاشتم حرفم نميومد ولي اين پست به شدت حرف اورد ميدونم شايد يه مدت نبودنم باعث شده از بچه ها غافل بشم ولي تو حرم به ياده تک تک تون هستم قول ميدم به زودي که برگشتم دوباره همه روجمع کنم ونبينم که کسي غصه بخوره ...راستش پستتو که خوندم ياده حرفايي که تو حرم باهم زديم روز اول افتادم حسم ودلم ميگه کارت ومشکلت به همون حرفا برميگرده نميدونم بايد چي بگم يعني چون از چيزي مطمئن نيستم حرفي نميزنم جز اينکه روزگار شده روزگار تنهايي واين ميگه که باهمه وجودت فقط با خدا باشو همه چي رو بسپار به خودش خودش بهترينا رو رقم ميزنه برات عزيزم...من هميشه ابجي بزرگه هستم هرکارم برات بتونهم واز دستم برمياد انجام ميدم گلم مراقبه دله خوشلت باش دوست دارم زياد.
    پاسخ

    سلاااااااااااااام.......وااااااااااااايييييييييي انقد دلم برات تنگ شده بود ...و انقد از کامنتت خوشحااااااااااااااال شدم که فقط دوست دارم بوووووووووووووووووووووووووووووس بفرستم....قشنگ بذار رو لپاتهااااااا....!!!يادت باشه منم هميشه اون آبجي کوچيکه و شيطونه خودتم...ممنون بابت حرفات فقط برام دعا کن خدا کمکم کنه...دستمو بگيره!!!!! آبجي بچه هاي ديگه هم مثه تو درباره اين پست خيلي حدس وگمان ها دارن که از طريق کامنت خصوصي نوشتن....ولي شايد به هيچ کدوم از اين حرفا ربطي نداشته باشه...فقط برام دعا کنيد درست تصميم بگيرم....و همه اين غم ها سرانجام خوبي رو داشته باشه...!!!!!فقط دعا...ياعلي