• وبلاگ : آرام دلـهــا
  • يادداشت : تنبيه استاد...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 86 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ليلا 

    سلام فاطمه جون اين دفعه ي سوم مه که ميخوام برا اين مطلبت نظر بزارم چند روزه دارم تلاش ميکنم يه بار چراغ نت قط شد يبار کامي هنگ کرد خلاصه يه ماجراهايي

    من اصن از معلم ها کتک نخوردم شکلک پز

    وي بعضي از بچه ها حقشونه کتک بخورن البته من وقتي خواهر زاده ام شيطوني کنه يا داد بزنه خيلي اروم بغلش ميکنم سرش داد نميزنم واي من چقد مهربونم خيلي هم خوب نتيجه ميده اتفاقن


    ودر اخر جون من تو خونه و کلن اگه مهمون داشتيد ب مامان ها تون کمک کنيد اگه اونا لطف ميکنن چيزي نميگن دليل بر خسته نشدن نيست من ده روزه دارم خونه رو راه ميبرم قضيه رو به تمام وجود حس ميکنم

    پاسخ

    سلام ليلاجان به به پس ماجرا داره وب من...منم اصن از معلما کتک نخوردم فقط ي بار ک اونم جريانش تو کامنتاي پايين تر برا ساغر گفتم...شبيه همين شعر برا من پيش اومد!!!ي بار ديگه هم معلممون خواست منو بزنه..من جا خالي دادم..!!! گفتش چرا ترسيدي من ک نميخواستم بزنمت ميخواستم باهات شوخي کنم ... بعدش منو گرفت تو بغلش!!!(شکلک پز + لوووس)....| آره بعضي بچه ها حقشونه| آره معلومه تو چقد مهربوني!!! | من سعي ميکنم ب مامانم کمک کنم ولي اونا ميخواستن ساک شون رو جمع کنن ک از من هيچ کمکي برنميومد ...توقع هم داشتن کمک شون کنم :دي | راستي ديشب جات خيلي سبز بود:پي