دوستت دارم پريشان، شانه ميخواهي چه کار؟دام بگذاري اسيرم، دانه ميخواهي چه کار؟
تا ابد دور تو ميگردم، بسوزان عشق کناي که شاعر مي کُشي، پروانه ميخواهي چه کار؟
مٌردم از بس شهر را گشتم يکي عاقل نبودراستي تو اين همه ديوانه ميخواهي چه کار؟مثل من آواره شو از چارديواري درآ!در دل من قصر داري، خانه ميخواهي چه کار؟***بشکن آن آيينه را در شعر من خود را ببينشرح آن زيبايي از بيگانه ميخواهي چه کار؟