سلامليکم ...يالا صابخونه ...من الان روم نميشه بيام اينجا اخه واجب بود هرچي سوتي داديم بگي ..من استقبال بد کردم نيومدم حرم..خوش قولم هان؟ديگه چي مي گفتي ها بازم اکشال نداشت ها...ميگم يکي دوتا سوتي نگفتي مي خواي من تعريف کنم اونا خنده دارتر بود که ابجي...اخه الان دست خط منو چرا گذاشتي اي خدا دست خط ديدن داره فاطمه بيا مشهد دوباره حسابتو دارم...
دوستان عزيز يادتون باشه اگه فاطمه جان اومد شهرتون جاهايي که نياز به سکوت وارامش داره مث کتابخونه نبرينش اخه مث من ديگه روتون نميشه برين اونجا ديگه...
اخي زير اب زدم حالشو بردم..
سلام.چقدر خوب که انقدر همو ديدين.ياسي جونم خيلي مهربونه.ما هم داستان داشتيم همو پيدا کرديم ها.البته من برا بار دوم ياسي جونم رو ميديدم.
اي شيطون ولي شيطنت کلن تو ذات بچه هاي نوشته جاته
سلام
کلي خنديدم...
ياعلي