سلام!
اينجا وب همون فاطمه اي نيس که شبا تا سحر باهاش حرف ميزنمو درددل ميکنمو بغضاشو ميشنوم...
نويسنده ي اين پست همون فاطمه ي هميشگي من نيست...مطمئنم...
نويسنده ش دل تنگ و رنجور فاطمم هم نيست...!نويسندش فقط اعصاب خورد و دل بهونه گيرشه که اينا رو نوشته...وگرنه فاطمه ي من از اين حرفا بلد نبود که بزنه و دلمو بشکونه...
فاطمه من تو رو خوب ميشناسم...خلق و خوت دستمه...!ولي اين حرفاي پست بالا از تو بعيده...!
يادت باشه تو روزاي خوش و شادي همه بلدن خوب باشن،تو روزاي سخته که قيمت آدما معلوم ميشه و بايد مردونه زندگي کنن...مردونه و کريمانه ببخشن...مردونه پاي خطاهاشون واستن...مردونه از حقشون دفاع کنن و محترمانه هم از بقيه گلايه کنن....!تو روزاي سخته که بايد خوب بود و خوب موند و حال دل بقيه رم خوب کرد...
بايد دلت قد دريا بزرگ باشه که رفتار بد ديگرونو ببيني و لبخند بزني و دم نزني...بايد دلت قد دريا باشه که تو اوج عصبانيتت يه صلوات بفرستي و از روي حرص به کسي چيزي نگي که دلش بشکنه...
بايد دلت قد دريا باشه که اگه از حرف کسي دلت شکست به روش نياري و سعيم نکني که دلشو بشکني...
بايد دريايي باشي که روزگار بهت سخت نگيره...پاک و بي آلايش...
فاطمه من حرفاي نگفتته و بغض فروخورده تو ميدونم...!
چند وقتم هس که باهات هم بضغم تابغضت کم بشه ولي انگار نه نشده...
من قضيه ي ديشبو کامل نميدونم ولي اينو ميدونم که الان ديگه نبايد دنبال مقصر بود و اونو متهم کرد...الان وقته گذشته....الان راس ساعت عاشقيه که بعد يه سوتفاهم و دعواي کوچيک دوباره دلا به هم نزديک شه و برا همديگه بتپه...
يه کامنت تو نوشته جات گذاشتم برو بخونش شبم بچه ها رو جمعشون ميکنم نوشته جات تا باهم آشتي کنين و دلاي رنجورتونو مرحم باشين...
نگو نه که ناراحت ميشم!قرارمون امشب نوشته جات بعد ساعت 1 شب...(حالا ساعت دقيقشو بهت اس ميکنم)