دانی زچه رو دیده ما میگرید / در ماتم شاه اولیا می گرید
تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست / عیسی به فلک از این عزا میگرید
.
بر روح تمام شیعیان تیغ زدند
بر مردترین مرد جهان تیغ زدند
خورشیدبه سینه، ماه برسر می زد
انگاربه فرق آسمان تیغ زدند.
.
امشب ، شب ناله در فراق پدری مهربان است
که غیر از چاه و نخل و ماه، کسی گریهاش را ندیده بود
پدری دلسوز که با آه همه کودکان یتیم شریک بود
و غصه های همه را بر جان خود هموار میکرد
ولی کسی از غربت او و دردهای دلش
با خاری در چشم و استخوانی در گلو ، خبر نداشت . . .
شب قدر است ، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست
شبی است که باید در عاشقی ثابت قدم بود.
عاشقانه نالید و دیدار روی آن یار پنهان رخسار،از خدا طلبید.
به امید ظهورش
آرام نوشت1:»
نمیدونم داستان علی گندابی رو شنیدین یا نه؟؟!!
دانلود این داستان رو میذارم برا کسانیکه تا حالا نشنیدن!!!
محال ممکنه این داستان رو بشنوین و حال دلتون عوض نشه و اشک تو چشماتون جاری نشه!!!
نقل میکنن که این داستان آنچنان با دل بعضی جوانها بازی کرده که توبه آنها هم جزو یکی از داستان های شنیدنی شده!!!
آرام نوشت2:»
خدایا دستام خالیه..قلبم سیاه و سنگیه و توشه ای جز گناه ندارم...
بی کسم و تنهام...
دل به رحمت تو خوش کردم...
خدایا اگه نگام نکنی ... خدایی به جز تو ندارم...در خونش رو دربزنم!!!
خدایا دلم بی تابه..بی تاب ثانیه ها و لحظه هایی که طواف دل میکردم به دور کعبه دلها...
آرام نوشت3:»
آمدهام ای خوبترین!
ای بهترین!
ای مهربانترین!
تا با دلی لبریز از گناه تو را بخوانم....
الهی العفو ، العفو ، العفو...
آرام نوشت4:»
امشب رحمت دوست جاریست
مانند رود
نه
مانند باران
اگر دلتان لرزید
بغضتان ترکید
کسی اینجا
محتاج دعاست
.: Weblog Themes By Pichak :.